معروفترین وایکینگ های تاریخ که به هیچ دشمنی رحم نمیکردند

عصر وایکینگ ها معمولا به بازه زمانی بین سالهای ۷۰۰ تا ۱۱۰۰ میلادی گفته میشود که مردمان شمال اروپا در پی حملات خونین خود در جهت غارت دیگران، به شهرتی بیبدیل دست یافتند. کلمه وایکینگ در زبان نورس باستان به معنای حمله دزدان دریایی است، بنابراین بهطور کلی میتوان گفت که آنها گروهی خشن و بیرحم بودند. البته چنین توصیفاتی همیشه دقیق نیستند، زیرا همه وایکینگها مهاجمانی بیرحم نبودند و بسیاری از آنها برای سکونت، تجارت یا اکتشاف به سرزمینهای دیگر نقل مکان کردند. با این حال، در این مقاله میخواهیم معروفترین وایکینگهای تاریخ را به شما معرفی کنیم که بیشترشان جنگجویانی خشن بودند.
۱۰- هارالد هاردرادا

هاردرادا (Hardrada) به معنای “حاکم سرسخت” است و از آنجایی که هارالد رویکردی نظامیگرایانه و تهاجمی برای رهبری داشت و سعی میکرد اختلافات را به شکلی بیرحمانه حلوفصل کند، این لقب را به او دادهاند. این جنگجو در بیشتر نقاط جهان به عنوان آخرین پادشاه بزرگ وایکینگها شناخته میشود که در سال ۱۰۴۶ سلطنت نروژ را بر عهده گرفت و دورهای از صلح و پیشرفت را رهبری کرد. او همچنین مسیحیت را معرفی کرد که این موضوع تا حدودی با شهرت بد او در تضاد است. هارالد در نبرد استمفورد بریج در انگلستان، زمانی که ارتش وایکنیگهای مهاجمش در پی حمله غافلگیرانه پادشاه هارولد شکست خورد، به دلیل اصابت تیری به گردنش کشته شد.
۹- اِگیل اِسکالاگریمسون

اِگیل اِسکالاگریمسون (Egil Skallagrimsson)، یک جنگجو و شاعر بود که داستان دلاوریهایش تا حدی زیادی به دلیل افسانهها بر سر زبان افتاده است. با این حال، حتی با وجود اینکه داستانهای اساطیری اسکاندیناوی معمولا شخصیتها را بهصورت جذاب و اغراقآمیز توصیف میکنند، او جنگجویی معروف محسوب میشد. در افسانه مربوط به اگیل، او به عنوان مردی پیچیده توصیف شده است که با خشونت رفتار میکرد، اما در عین حال میتوانست احساسات شاعرانه زیادی داشته باشد. درواقع، سرودههای این وایکینگ بهطور گسترده جزو بهترین اشعار اسکاندیناوی باستان شناخته میشوند. گفته میشود اگیل برای نخستینبار در هفت سالگی، پسری را با تبر کشت که این اولین عمل قتل او در زندگی خونین پر از غارت و چپاولش بود.
۸- اریک بلاداکس

اریک بلاداکس (Eric Bloodaxe) که در عصر وایکینگها به دنیا آمد، یکی از پسران هارالد فِیرهِیر، پادشاه نروژ بود. گفته میشود او در سن دوازده سالگی در حملات خونین سراسر اروپا شرکت کرد و سریعا متوجه شد که خشونت موثرترین روش برای متمایز شدن در جامعه وایکینگها است. این جنگجو که نام واقعیاش اریک هارالدسون بود، لقب عجیب خود را با کشتن تمام برادرانش به جز یک نفر از آنها، بهدست آورد.
۷- آیوار بیاستخوان

ظاهرا آیوار که پسر راگنار لودبروک بود، لقبش را به دلیل شکسته شدن راحت استخوان پاهایش بهدست آورده بود که موجب میشد در میان جنگجویان ترسناکتر به نظر برسد. درواقع، او به عنوان یک برزکر شناخته میشد؛ این نام مخصوص مبارزان قدرتمند اسکاندیناوی بود که با خشمی خلسهوار میجنگیدند. اریک بیشتر به خاطر حمله به چندین پادشاهی آنگلوساکسون به همراه دو برادرش شناخته میشود.
۶- گونار هاموندارسون

طبق بیشتر روایتها، گونار که به خاطر مهارت شمشیربازیاش مشهور بود، وایکینگ واقعا قدرتمندی محسوب میشد که پرشهایش حتی در زمان استفاده از زره میتوانست از قد خودش بلندتر باشد. او در امتداد سواحل دانمارک و نروژ به جنگیدن و غارتگری پرداخت و در داستان حماسی برنو-اِنجالز (Brennu-Njals) نیز حضور دارد.
۵- بیورن آیرونساید

شخصیتی که قصد داریم به معرفی آن بپردازیم، همان کارآگاه ویلچری نیست که در یکی از سریالهای تلویزیونی دهه ۱۹۷۰ حضور داشت. آیرونساید یک پادشاه نامدار سوئدی بود که شاید طرفداران سریال وایکینگها با او آشنا باشند. بیورن، یکی دیگر از پسران راگنار لودبروک بود و به خاطر حملات بزرگش به فرانسه، انگلستان و سواحل مدیترانه شهرت یافت. او در منابع مختلفی به غیر از داستانهای حماسی، مانند Annales Bertiniani و Chronicon Fontanellense به عنوان یک رهبر وایکینگ معروف ذکر شده است. قدیمیترین متنی که درباره این جنگجو داریم، در کتاب تاریخ نورمنها، اثر ویلیام ژومیژ است. این نویسنده نوشته است بیورن به دستور پدرش دانمارک را ترک کرد تا به فرانک باختری حمله کند. بعدها ویلیام درباره حملات او به سواحل ایبِری و مدیترانه پیش از مرگش در فریزلند نوشت.
۴- راگنار لودبروک

راگنار لودبروک (Ragnar Lothbrok) بیتردید مشهورترین جنگجوی وایکینگها است، به ویژه به خاطر نقش اصلیاش در سریال محبوب Vikings. او پیش از پخش این سریال تلویزیونی نیز مشهور بود، زیرا نقش برجستهای در داستانهای نوشتهشده توسط وایکینگها (ساگا) دارد. در این روایتها که براساس شخصیتها و رویدادهای واقعی نوشته شدهاند، حملات متعدد راگنار به فرانسه و انگلستان آنگلوساکسون در قرن نهم موجب شد تا او به عنوان یک شخصیت افسانهای شناخته شود؛ هرچند لقب عجیب او، یعنی شلوار خزدار (Shaggy Breeches) چندان قدرت و جایگاه مهم او را توصیف نمیکند.
۳- فریدیس اِریکسدوتیر

فریدیس، دختر اریک سرخ (Erik the Red) ثابت کرد به اندازه برادر خود یعنی لیف اریکسون، به پدرش شباهت دارد. اگرچه تنها منابعی که درباره این مبارز در اختیار داریم، دو ساگای وینلندی هستند، اما افسانهها میگویند که او هنگام کاوش در آمریکای شمالی به همراه برادرش، در حالی که باردار بود توانست بومیان آنجا را با شمشیر فراری دهد.
۲- لیف اریکسون

اگر بخواهیم به ادعاهای مطرحشده درباره لیف اریسکون (Leif Erikson) توجه کنیم، سابقه او چندان هم بد نیست. این جنگجو را معمولا اولین اروپایی میدانند که ۵۰۰ سال پیش از کریستف کلمب پا به آمریکای شمالی گذاشت. گفته میشود لیف، پسر اریک سرخ، حدود سال ۱۰۰۰ میلادی، زمانی که در طی سفر خود به گرینلد از مسیر اصلی خارج شد، به منقطه مذکور رسید. گروه او در جایی که لیف “وینلند” نامید، اردو زدند که گمان میرود نیوفاندلند (Newfoundland) امروزی باشد.
۱- اریک سرخ

این جنگجو که با نام اریک کبیر نیز شناخته میشود، شخصیتی است که بیش از هر مبارز دیگری نماد بیرحمی وایکینگها به شمار میرود. او که به دلیل رنگ موهایش اریک سرخ نامیده میشد، پس از تبعید شدن از ایسلند در پی قتل چند مرد، گرینلند را کشف کرد. البته پدرش، توروالد آسوالدسون (Thorvald Asvaldsson) نیز پیشتر به دلیل قتل غیرعمد از زادگاه اریک، یعنی نروژ بیرون فرستاده شده بود؛ بنابراین او با مسئله خشونت و تبعید آشنایی داشت. اریک (با نام واقعی اریک توروالدسون) لقب خود را به دلیل رفتار خشونتآمیز و موهای قرمز بلندش بهدست آورده بود.





